خريد براي يلدا
امروز کمی زودتر از همیشه از سرکار اومدم و زودی رفتم سراغ وسایلهایی که برا شب یلدا لازمش داشتم،عشق کوچولو . وقتی رسیدم بازار، با سرعت مافوق نور طبق لیستی که آماده کرده بودم خریدهامو کردم . البته از چند وقت پیش دارم یه چیزایی برات میگریم تا بتونم یه یلدای خوب با ابتکار خودمون برات تهیه کنم.
بعد از خرید اومدم خونه مامان جونم ، آخه شمارو اون جا (پیش مامان جونی ) گذاشته بودم .
نفسی من ، مامان به قدری خسته شده که حد و اندازه نداره !!!
واقعا" خستگی من این روزها خیلی خیلی زیاد شده شده چون دارم از خودم بیش از ظرفیتم کار میکشم ، بعد از تولدت که به جمع ما اضافه شدی ،کارمون خیلی زیاد شده و از طرفی هم، خودمون (بابایی و من ) برا شما یه سری کارایی میکنیم که کارمون رو زیادتر میکنه و مدام هم با خودمون میگیم دیگه بسه کمتر وقت بزاریم ولی باز هم دوام نمیاریمو و باز هم انجامش میدیم .
اون موقع است که یاد حرف عمه ات میوفتم که میگفت:که همه چی از اختیار خودم خارج شده و اختیارم دست یکی دیگه هستش ،مثلا" میگفت: خوابم میاد ولی نمیتونم بخوابم ، و منم در جوابش میگفتم واقعا" اگه خواب داری برو بخواب ، اگه دلت استراحت میخواد برو استراحت کن ....حالا میفهمم عمه چی میگفته ....
وقتی عاشقی دیگه برا خودت نیستی ، برا یکی دیگه سرپا وایستادی ، برا یکی دیگه زور میزنی ، برا یکی دیگه بیداری وهزار تا ی دیگر.....
وقتی دختر کوچولویی داری که خواب نداره، تو هم نمی تونی بخوابی ،وقتی دلت میخواد دختر کوچولوت ، دندونای تمیزی داشته باشه میخوای نخوابی و دندوناشو مسواک بزنی ، وقتی در اوج خوابی و دخترنازت از شکم درد، دل پیچه گرفته ، تو دیگه نمی تونی راحت باشی ، تنها کسی که حس میکنه باید باشه اون یه مادره ... وتنها کسی که فکر میکنه باید به دخترش برسه اون یه مادره یعنی من باید باشم و وظیفه ی مادریمو ادا کنم ، باید باشم تا بتونم تسکین دردت بشم ، باید باشم و از خواب شیرین بگذرم تا بتونم مادرت باشم، باید باشمو باشم و باشم.
وقتی از همه چیم میگذرم، اون موقع است که تورو دارم عزیزترینم.
شما هم وقتی یه مادر شدی معنی این حرف منو میفهمی شیرین ترین شیرینی دنیا.