یکی از پروژه های مهم دختر طلا (لگگگگگگگگگگننن )
نفسی از یک سالگی به بعد یاد گرفتی که جیش میگی ولی ما تنبلی میکنیم که ببریمت دستشویی ، البته مامان جون زحمت کشیده و یادت داده .
از طرفی هم مان مان جون گفتش که یه ذره بزگتر که شدی تا اون موقع هم هوا خوب میشه و می برتت توی حیاط تا جیش کنی .
ولی شما زودتر دست بکار شدی و شروع کردی به گفتن دستشویت و حتی غلیظ تر از اون که ما فعلا" نمیخواستیم باز بشی از پن پن ، دیگه زورتو بیشتر کردی حتی نه پن پن و نه لباس دیگه ای نمی پوشی که از حدود ١٩ ماهگی سر این لباس نپوشیدنت دعوا داریم ...............
اینه که فکر کردم به خاطر علاقه زیادی که دوس داری مستقل باشی و خودت بری دستشویی .برات یه لگن گرفتیم و تند تند داریم میبریمت دستشویی البته نه بصورت مرتب ، بلکه جهت آشنا َشدن با لگن و کمی هم عادت دادن به کنترل ادرارت .......
این هم از عکسهای مربوط به پروژه آشنایی با لگن :