دلبر کوچولوی ما درخواست چادر نماز میکنه !!!!
امروز (نیاز) نوه همسایه مامان جون که اون هم بعضی موقع ها میاد پیش مامان جونش ، اومد پیشت و چادر نماز سرش بود که شما عسلی مامان هم تا دیدی گفتی بده به من ، نیاز هم نمیداد ، تا اینکه من بهت گفتم نفسی ما نمیتونیم وسایل یه نفر دیگه رو استفاده کنیم حالا ازش خواهش کن بگو خواهش میکنم بده منم سر کنم ، شما گل دختر هم با اون صدای نازت میگفتی نیاز خواهش میکنم بده .
میخواستم بگیرم بخورمت جوجه کوچولو.نیاز هم اولش نمیداد بعدش وقتی دید خیلی مودبانه ازش میخوای ، سریع قبول کرد ،دستش درد نکنه ،تا این جای قضیه خوب معلومه که خیلی خوب پیش رفته بود تا اینکه ، دیگه بهش پس نمیدادی .
من هم دیدم نیاز بیشتر مواقع اونجاست و وقتی دستش می بینی ازش میخوای و سر اون هم خدایی نکده دعواتون میشه ، توی اون لحظه بابایی هم رسیده بود که با دختر خاله های بابا ک مهمون مامان جون بودن رفتیم بیرون و برات یه چادر نماز خوشگل گرفتیم .
این هم از عکسش :
اولین چادر نماز قندکم: