بازهم دخترم مهمون مامانیش شد
بازم به علت اینکه مامی مجبوره اضافه کار بمونه به علت کار زیاد و بودن حسابرسان در شرکت
ولی خاله فرشته بردش خونه خودشون ، از اونجایی که هستی هم و خاله هم عاشقتن از هر فرصتی استفاده میکنن که زمانهایی که پیش مامان جونت میزارم سریع ورت میدارن و میبرن خونشون.
البته برا ظهر هم مهمون خاله لیدا هستن و شمارو هم میبرن.
ظهری هم یه زلزله ای اومد و دل منو آب کرد چون پیشم نبودی دلم لرزید و سریع برگشتم خونه تا ورت دارم ببرم خونه خودمون. میدونی عزیزم ، وقتایی که پیشم نیستی بی تاب ترم و به زور تحمل میکنم ، حالا وقتی از این اتفاقای ناجور هم که میفته دیگه بدتر بی تاب می شم عسلم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی