نفس فرشته عشقمنفس فرشته عشقم، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 20 روز سن داره

نفس فرشته عشق

نفس در سرزمین عجایب

1391/11/19 8:52
نویسنده : مامان و بابا
190 بازدید
اشتراک گذاری

نفسی ، این چند روزه که خیلی موندی تو خونه حسابی برا ددر دلت تنگ شده ، هر موقع از بیمارستان(از پیش عمه ات ) می رسیدیم خونه  با یه آهنگ خیلی نازی و ناراحتی می گفتی ماما ددر .

من هم که این دلتنگیتو می دیدم به بابایی گفتم نفسی رو ببریم پارک یا سالن بازی که کمی بازی کنو وآروم شه .

که عصر روز 5 شنبه رفتیم پاساژ تیراژه ( سرزمین عجایب ) که عسلی من بازی کنه .

ایلیا و باباش هم با ما بودند. که قبل از همه بابیت برات یه ماشین اجاره کرد که خیلی باحال بود و شما هم خیلی خوشت اومده بود ازش که هر جا رفتیم شما هم من و بابایی با اون می بردیمت.

راستی ماشینت به رنگ نارنجی بود و شماره اش هم 99 بود .

عشقم با ایلیا ( پسر عمه اش )

 

 

 البته چیزی (بازی )  که به درد شما گلم بخوره پیدا نکردیمناراحت

همه ی بازیها برای بچه های سن بالا بود . نه سرسره ای بود، نه تابی ، نه استخر توپی.

یه استخر توپ بود که جای خطرناکی بود محل ورودش هم با پله های مثلثی بودش که به درد شما گل دخترم نمی خورد.

عجب صداهای وسایل بازی هم بلند بود. که اصلا" برای نی نی کوچولوها خوب نبود.

 آخر سر هم ایلیا هم که از صبحش خیلی فوتبال بازی کرده بود و عصرش کمی با وسایل بازی مشغول شد  بهش خوش گذشته بود اما یهویی خون دماغ شد که نفسی من هم هی بهش می گفتی ایلا ایلا و تند تند بوسش می کردی .

دوست دارم مهربون من آخه اینقدر نازی و مهربون .

ایلیا هم سریع خوب شد.

 niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)